برای نمایش تصاویر گالری کلیک کنید


دریافت كد گالری ع

سفارش تبلیغ

 

پدر وارد اتاق دخترش شد و نامه اى رو روى تختخواب دید

نامه رو با دستانى لرزان خواند

متن نامه این بود :

با پشیمانى و تأسف شدید باید بهت بگویم که

من با پسرى که دوستش دارم فرار کردم

با اون عشق حقیقى را پیدا کردم و او را

 خیلى دوست دارم حتى با وجود اینکه در بینى و

گوشهایش حلقه میگذارد و انواع و اقسام

خالکوبى روى بدنش دارد بابا فقط این نیست

من حامله هستم !

و او به من میگوید که در زندگى خوشبخت

خواهیم شد . او تصمیم گرفت که در جنگل

باهم زندگى کنیم و بچه هاى زیادى به دنیا

بیاوریم واین یکى از آرزوهاى من است

او به من گفت که تریاک ضررى برایمان ندارد

و

اون رو به خاطر دوستاش که برایمان کوکایین

میارند در مزرعه میکاریم

بابا خاطر جمع باش که ما داریم دعا میکنیم

که دانشمندان دوایى براى ایدز پیدا کنند چرا که

مرد زندگیم واقعا استحقاقش رو داره

بابا نگران نباش

من 15 سال سن دارم و میدونم که چطور

ازخودم مراقبت کنم روزى میرسد که بیام و

سربهت بزنم که با نوه هات آشنا بشى

دخترت

پاورقى :

بابا باهات شوخى کردم

من خونه همسایه هستم فقط میخواستم بهت

نشون بدم که همیشه در زندگى چیزهایى

هست که بدتر از:

" کارنامه " باشند

اون روى میز است ...!!!

 

 

 


اولین دیدگاه را شما بگذارید

 عکس های...       گاهی نیاز...


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ